اخلاق سگی

ساخت وبلاگ

خیلی خوب بودم سرحال و شاد خیلی خپب غذا میخوردم یهو از هفته پیش که مریض شدم حالم خرابه..جسمی دارم بهتر میشم ولی روحی داغونم ..روحم خسته ست همش افتادم تو خونه تو رخت و خواب طاقت خونه رو ندارم بی جونم ...تحمل این وضعیت رو ندارم چرا اینطور شدم یهو ...اشتهام کمه اصلا یه حال بدیم..

اخلاق سگی...
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 23 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 11:54

خخخ خیابانارو آب گرفته ..منم نشستم تو خونه چند دقیقه دیگه باید زنگ بزنم طاهری برا کارا بانک ..وضعیت خیابونا افتضاح .. خوب شد دیروز عصر رفتم کار مناقصه رو انجام دادم وگرنه الان باید میرفتم ..خوابمم میاد ..حال روحیم بهتره چند روز پیش با بابا و ماما رفتیم دور دور ،روحیم خراب بود گفتم بریم بیرون ،خوش گذشت هوا خنک بود فلافل گرفتیم فلافل سمت گلستان گرفتیم داغ و خوشمزه بعد رفتیم سمت لشکر اونجا هم بزور گفتن بیاین فلافل دیگه بابا رفت گرفت ولی من دیگه جا نداشتم ،فرداشم با ماما رفتیم بازار خوش گذشت ..ولی بازم تو خونه که می موندم حال روحیم خراب میشد..این چند روز صبحها میرم سرکار عصرام میرم تو پارک میشینم یا برا کارا دفتر عصر میرم ۲۴..امروزم که بارونه نمیشه بیرون رفت..خونه هم افتضاح بهم ریخته امروز باید غذا درست کنم و خونه رو جمع و جور کنم ..الانم باد و بارونه برم زنگ بزنم طاهری ببینم جوابمو میده بعدش دو ساعت بخوابم پاشم کارا خونه رو انجام بدم.. اخلاق سگی...
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 21 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 11:54

بخاطر روحیم میرم بیرون ..یه کم تو پارک میشینم بعد میرم فاافلی روبرو پارک فلافل یا سمبوسه میگیرم بعدم از سمت کمیل میام خونه..از سمت کمیل میام همش حس میکنم با ماما هستم چون با ماما از اون سمت میایم خونه حس خوبی برام داره..راستی جمعه صبح خواب بد دیدم برا بابا البته هزیون بود چون نه من خوابام درست درمیان و هم اون روز زیاد خوابیده بودم..بعد به ماما هم گفتم همون روز دایی سکته قلبی کرد و چند روز بیمارستان بستری بود الان خداروشکر بهتره..الانم از بیرون اومدم خیابونا پراب ،هی سعی کردم از یه جایی برم که اب گرفتگی کمتر باشه..شلوغم بود مردم ریخته بودن بیرون بعضیا لباس گرم پوشیدن ولی خو هوا عالیه سرد نیست..من لباس تابستونی پوشیدم هوای خنک بهم بخوره ،هنوز اینجا کولر و پنکه باز میکنیم چه لباس گرمی اخه..من شبا پنکه روشن میکنم پنجره اتاقم میذارم باز ،برادر هم کولر روشن میکنه ..مردمم سگاشونو‌میارن پارک ..زنها گرم صحبت ..مردا هم دسته دسته نشستن پاسور بازی میکنن و...کاش یه کار ثابت داشتم و راحت زندگی میکردم تو فکر کار نبودم حقوقمو میگرفتم و زندگی میکردم..الان نه حوصله درس خوندن دارم و نه کار درستو حسابی و ثابت ..دیگه چی بگم ..هیچی به ذهنم نمیرسه برم دیگه ..بابای فعلا اخلاق سگی...
ما را در سایت اخلاق سگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bakhtiary1394 بازدید : 25 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 11:54